جدول جو
جدول جو

معنی کاسه پشت - جستجوی لغت در جدول جو

کاسه پشت
(سَ / سِ پُ)
لاک پشت و کشف را گویند. (برهان). سوراخ پا. سولاخ پا. باخه. سلحفات:
لقمه خور چرب کرد، زو فلک کاسه پشت
ورنه شدی خشک شیر دایۀ اطفالگان.
سیف اسفرنگی (از جهانگیری).
، کنایه از آسمان هم هست. (برهان) (آنندراج). کنایه از فلک. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
کاسه پشت
لاک پشت کشف سنگپشت: (لقمه خور چرب کرد زو فلک کاسه پشت ور نه شدی خشک شیر دایه اطفال کان) (سیف اسفرنگی)، آسمان فلک
تصویری از کاسه پشت
تصویر کاسه پشت
فرهنگ لغت هوشیار
کاسه پشت
((~. پُ))
لاک پشت، سنگ پشت، کنایه از آسمان، فلک
تصویری از کاسه پشت
تصویر کاسه پشت
فرهنگ فارسی معین
کاسه پشت
سنگ پشت، لاخه، لاک پشت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ / سِ یِ چَ / چِ)
چشمخانه. غار چشم. لحج حدقه. (بحرالجواهر). استخوان جای تخم چشم:
کاسۀ چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر در نشد.
مولوی (از آنندراج).
میی در کاسۀ چشم است ساقی را بنام ایزد
که مستی میکند با عقل و می بخشد خماری خوش.
حافظ.
رجوع به کوزۀ چشم شود
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ خُ)
کاسه خشک بودن یا شدن چشم، تمامی طبقات چشم یکباره از میان بشدن.
- چشمی کاسه خشک، یعنی که تمام آن ازسپیدی بشده باشد
لغت نامه دهخدا
(پُ)
بر وزن و معنی کوزپشت است که به عربی هضبه خوانند. (برهان). کج و خمیده و کوزپشت. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف ’کوزپشت’ است، ولی لغتاً صحیح می نماید. (از حاشیۀ برهان چ معین) ، قوی پشت. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ / تِ تَ)
دهی است از دهستان دشت سر به ناحیت آمل. (از سفرنامۀ مازندران رابینو ص 113 و ترجمه آن ص 152)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ یِ پَ)
صحفه. (ترجمان القرآن)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کوه پشت
تصویر کوه پشت
قوی پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوزه پشت
تصویر کوزه پشت
کوز پشت کوژ پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه پیل
تصویر کاسه پیل
نوعی نقاره: (آواز بوق و دهل و کاسه پیل بخاست گفتی روز قیامت است) (بیهقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه چشم
تصویر کاسه چشم
استخوان جای تخم چشم، چشمخانه
فرهنگ لغت هوشیار
چشمی که جز پلک چیزی ندارد. یا کاسه بودن (یا: شدن) چشم. از میان رفتن انساج و قسمتهای مختلف کره چشم. این عارضه معمولا بعلت عفونت کامل انساج کره چشم حاصل میشود
فرهنگ لغت هوشیار
گوسفند یا بزی که خایه هایش در سمت داخلی بدن و زیر پوست پنهان
فرهنگ گویش مازندرانی
ستبر و استوار، پشت راست، با خیال راحت
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
جنگل واقع در انتهای زمین شالیزاری که معنای پشت کاله را
فرهنگ گویش مازندرانی